به گزارش خبرگزاری حوزه، در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم و یکی از نمایندگان مجلسی که می توان از ایشان به عنوان الگو برای دیگر نمایندگان نام برد، شهید مدرس است که در سه شماره به برخی از ویژگی های این شهید والامقام اشاره خواهیم کرد تا بتوانیم افرادی با این شاخصه ها و ویژگی ها برای دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی انتخاب نماییم.
* مردمی
خانۀ او محل رفت و آمد مردم و حل و فصل مشکلات و اختلافات آنها شده بود. از ویژگی های روحانیون متعهد و دلسوزی چون مدرس مردمی بودن آنهاست. آرای بالای مردم به شهید مدرس در دوره های مختلف مجلس با وجود تخلفات مقامات دولتی و همچنین حمایت های پرشور مردم از وی در موارد متعدد حاکی از جایگاه ویژۀ او در قلوب آنها بود. مدرس همواره مدافع حقوق مردم در مجلس و خارج از آن بود و به همین دلیل بارها مورد سوء قصد قرار گرفت.
او آنقدر با مردم کوچه و خیابان راحت گرم صحبت میشد که مورد اعتراض اطرافیانش قرار میگرفت. در جواب یکی از اطرافیانش که به او اعتراض کرده بود که: " آقا اینکه درست نیست شما سیاست مملکت را برای مشهدی عبدالکریم (بقال سر محل) بگویید"، میگوید: اینها موکلین من هستند باید بدانند چه کاری میکنم. (مدرس ستاره درخشان تاریخ معاصر، ص ۸۶)
ارتباط قوی و چهره به چهره مدرس با عامه مردم سبب میشد که آحاد ملت عریضه و شکایات خود جهت رفع مشکلات را به حضور وی برسانند تا جایی که درب خانه او به روی همه باز بود.
در اسناد آن دوره مجلس نامههای متعددی از مردم شهرهای مختلف کشور خطاب به مدرس وجود دارد که در آن مشکلات خود را با این نماینده واقعی ملت مطرح کردند.
مدرس نه تنها مردم را بر رجال سیاسی مملکتی مقدم میشمرد؛ بلکه آنان را محرم خود میدانست.
ملاقات او با میلسپوی امریکایی حکایت جالبی دارد: «میلسپو به خانه مدرس آمد. مدرس با زنی که درخواست کمک داشت، صحبت میکرد. میلسپو قدری معطل شد. وقتی که مدرس به نزد میلسپو آمد، او گفت: آقا در جایی خلوت میخواهم مطلبی محرمانه به عرض برسانم. مدرس گفت: من از هیچکس مطلبی پوشیده ندارم؛ هرچه دارید در حضور جمع بگویید. وی مطلب خود را گفت و رفت. بعداً مدرس فرمود: عجیب است! این یانکی هم آمده بود ما را گول بزند. » (عبدالعلی باقی، مدرس مجاهدی شکستناپذیر، انتشارات گواه، ص ۱۳۸)
محسن مدرسی نوه شهید مدرس می گوید:
پدرم می خواست طبابت کند. مرحوم مدرس به پدرم میگویند به شرطی طبابت کن که برای معالجه مردم از آنها مزدی نگیری. پدر با همان حقوقی که از وزارت بهداری میگرفتند زندگی را اداره میکردند و هرگز یادم نمیآید بابت طبابت از کسی پولی گرفته باشند. حتی یک بار که بیماری پنج تومان روی میز گذاشته و رفته بود و من آن پول را بردم و با بخشی از آن برای خودم خوراکی خریدم، مرا تنبیه کردند. بعد بقیه پول را از من گرفتند و پنج تومان به مستخدم دادند که ببرد به آن بیمار پس بدهد. بارها میشد از خانه بیماران ثروتمند پدر برایمان هدیه میآوردند و پدر همه را پس میدادند. تا یک ساعت قبل از فوت ایشان فلسفه این کار را نمیدانستیم و آن موقع بود که به ما گفتند.
* پاسدار استقلال وآزادی کشور
مورگان شوستر، بهعنوان خزانهدار کل کشور استخدام شد؛ اما حضور او به مذاق روس و انگلیس خوش نیامد به حدی که روسیه و انگلیس اولتیماتومی مبنی بر عزل مورگان شوستر و ... صادر کرده و در پی آن، قشون روس وارد بندر انزلی شد و تا قزوین پیشروی کرد.
مدرس طی نطق تندی در مجلس، مقاومت در برابر بیگانه را تنها راه ممکن برای حفظ کشور دانست و همین امر در رأی مخالف مجلس برضد اولتیماتوم مؤثر بود.
(اصغر محمدی، فعالیتهای سیاسی اجتماعی آیتالله شهید سید حسن مدرس، مطالعات انقلاب اسلامی ۱۳۸۶ شماره ۹ و ۱۰؛ مدرسی، علی، مدرس جلد ۱، ۱۳۶۶. ص ۳۴)
مدرس درباره مقابله با رضاخان میگوید: «اختلاف من با رضاخان بر سرکلاه و عمامه و این قبیل مسائل جزئی مثل نظام اجباری نیست. من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصداستعماری خود در ایران قرار داده مخالفم. من با سیاست هایی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید میکند، مبارزه میکنم. راه و هدف خود را میشناسم. در این مبارزه هم پشت سر خود را نگاه نمیکنم که شما یا کسان دیگر همراهی میکنید یا نه. لازمه مبارزه در این راه از خود گذشتگی و فداکاری است.
مدرس بارها مرزبندی خود را با طرفداران استعمار و بیگانه مشخص میکند. او این نظرات را بدون واهمه ابراز میکرد: «هرکس تمایل به سیاستی نماید، ما یعنی ملت ایران با او موافق نخواهیم نمود؛ چه رنگ شمال (روسیه) چه رنگ جنوب (انگلیس) و چه رنگ آخر دنیا (امریکا)، صریحاً عرض میکنم بنده بر ضد او هستم! ». (مدرس ستاره درخشان تاریخ، ص ۷۹)
مواضع سیاسی مدرس پشتوانه عمیقی در دشمنشناسی او دارد. مدرس راههای نفوذ و سلطه استعمار را به خوبی شناسایی کرده و بارها متذکر شده است. او در سخنانی غربیشدن و ورود به تمدن جدید که مدعای غربگرایان آن دوره بود را به خوبی تشریح کرد.
او فرجام این اندیشه را اینگونه بیان می کند: «قریبا چوپانهای قریههای قراعینی و کنگاور، با فُکُل سفید و کراوات خودنمایی میکنند، اما در زیباترین شهرهای ایران، آب لوله و آب تمیز برای نوشیدن مردم ایران پیدا نخواهد شد. ممکن است شمار کارخانههای نوشابهسازی افزون گردد، اما کوره آهنگدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت ...». (روزنامه جمهوری اسلامی - ۹/۹/۱۳۶۶(
پس از آنکه مجلس مؤسسان، سلطنت را از خاندان قاجار سلب و به خاندان پهلوی واگذار نمود، از شهید مدرس پرسیدند: «از این پس در مبارزه خود امید موفقیت دارید؟ » در پاسخ گفت: «من در این کشمکش چشم از حیات پوشیده، از مرگ باک ندارم. آرزو دارم اگر خون بریزد، فایدهای در حصول آزادی داشته باشد. من از دستگاه رضاخان نمیترسم، اما او با تمام قدرت و جلال سلطنتش، از من میترسد».
* مخالفت با قراردادهای استعماری
مدرس از اصلی ترین مخالفان قرارداد استعماری ۱۹۱۹ بود. این قرارداد در اواخر دوره قاجار امضاء شد که تمام امور مالی و نظامی ایران را به دست انگلیس می سپرد و به نوعی سند مستعمره شدن ایران بود. این قرارداد با مخالفت علما و مردم ملغی گشت.
انگلیس به فکر افتاد که بجای ۱۹۱۹، رضاشاه را بر ایران حاکم کند که همان منافع ۱۹۱۹ را ببرد اما مدرس با شاه دست نشانده نیز بشدت مبارزه کرد تا در نهایت جان خود را در این راه از دست داد.
مدرس درباره قرارداد ۱۹۱۹ تصریح میکند: «این قرارداد میخواهد استقلال مالی و نظامی ما را از دستمان بگیرد، چون اگر بنا باشد ایران مستقل بماند هر چیزش باید دست ایرانی باشد. حالش، مالش، حیثیتش، چهاش، چهاش، همه چیزش باید دست ایرانی باشد؛ اما این قرارداد یک دولت خارجی را در دو چیز مهم مملکت ما شریک میکرد: در پولش و در قوه نظامیاش ...».
(حمیدرضا ملکمحمدی، مدرس و سیاستگذاری عمومی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۵۲)
مدرس از این وحشت داشت که استعمار نو ضمن به یغمابردن ثروت های ملی، پایه های حیات اقتصادی ایران را کاملاً وابسته سازد. « ... روزی برسد که برای شیر و پنیر و پشم و پوست هم گردن ما به جانب خارج کج باشد و دست حاجت بدان سو دراز کنیم. »
(نطق ها و مکتوبات شهید سید حسن مدرس، نشر ابوذر، ۱۳۵۵، ص ۲۱)
- مذاکره با عثمانی
هنگامی که قوای روسیه از راه قم به اصفهان و اراک وارد شدند و خطر به مرکز دولت آزاد بدون بودجه و پول (شهر کرمانشاه) نزدیک شد، ناچار دولت آزاد ایران با آزادیخواهان و باقیمانده قوای خود به طرف بغداد حرکت کردند که با دسایس عثمانیها اساسا تشکیلات منظم آنان را از هم گسیخت اما مرحوم مدرس و جمع دیگری به پایتخت عثمانی اسلامبول عزیمت کردند.
مرحوم مدرس برای رفع مشکل مالی اش، بدون معرفی کامل خود در مدرسه ایرانیان اسلامبول به نام یک فرد مهاجر ساده ساعاتی از اوقات خود را در آنجا تدریس میکند و با حقوق کمی که به او میدادند امرار معاش مینماید.
وی در این مهاجرت تقریبا جنبه ریاست روحانی مهاجرین ایران و از طرف دیگر سمت نمایندگی روحانیون ایران را داشته به علاوه در کابینه متشکله در کرمانشاهان و اسلامبول مقام وزارت عدلیه و اوقاف را نیز دارا بوده است.
همچنین در هنگام ملاقات رسمی که با پرنس سعید حلیم پاشا وزیر کشور وقت، طلعت پاشا که پس از مدتی صدر اعظم میشود و انور پاشا وزیر جنگ و دیگر وزراء دولت عثمانی در هیأت وزراء مینماید، با آنکه اتاق مبله بوده معهذا مدرس روی زمین مینشیند و تمام وزرا به احترام وی مجبور میشوند صندلیها را ترک گفته روی زمین بنشینند.
- ملاقات مدرس با خلیفه و هیأت وزرای عثمانی
خلیفه عثمانی که آوازه رشادت و فعالیت و قوه بیان مدرس را شنیده بود و اساسا سلاطین عثمانی بعد از برخورد به مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی همدانی، همیشه در مقام نزدیکی با علمای ایرانی و شیعه بوده و در واقع سید جمالالدین دیگری را در بین ایرانیان جستجو میکردند، لذا در مقام ملاقات آن سید جلیل برآمد و با وسایل معموله وقت ملاقات معین کردند و مدرس به حضور خلیفه بار یافت.
در آن موقع قاضی القضاه که بزرگترین مقام روحانی در دولت عثمانی بود حاضر بوده است؛ اهمیت این مقام در کشور عثمانی به حدی است که مکرر قاضیالقضاه حکم قتل خلیفه را صادر کرده و به دست ولیعهد عثمانی اجرا شده است که تاریخ مراتب را حکایت دارد.
بعد از تعارفات معموله، اول قاضی القضاه شروع به مذاکره نموده و قضیه اتحاد اسلامی و تشکیلات حزب "اتفاق و ترقی" را که شعبهای هم در ایران داشتند مورد بحث قرار میدهد.
مرحوم مدرس، لزوم اتحاد اسلامی را تأیید و منتهای آمال خود معرفی و از وجود شعبه "حزب اتفاق و ترقی" و مرام آن اظهار بیاطلاعی مینماید.
قاضی شرحی از مضار وجود دولت های کوچک اسلامی که به تنهایی قادر به حفظ خود در مقابل دول مسیحی نیستند اظهار و بیانات مفصلی از منافع تشکیل یک دولت معظم دول اسلامی مینماید و منتظر مشاهده تأثیر سخنان خود در مدرس میشود.
مرحوم مدرس قسمت اول را تأیید و قسمت ثانی را هم غیرعملی میداند و میفرماید که چنین دولتی ممکن نیست تشکیل شود مگر به تصدی "حضرت علی بن ابیطالب علیهالسلام جد گرامی من" زیرا در زمان خلفاء ثلاثه راشدین اولیه هم با انجام از خود گذشتگی که در مدت تصدی خود ابراز داشتهاند باز بین مردم عرب و نژادهای دیگر از قبیل ایرانی، مصری، قبطی و ترک قواعد ملل غالب و مغلوب حکمفرما گردید.
فقط حضرت امیر علیهالسلام بود که خواست تمام مسلمانان را به یک نظر نگریسته یعنی عرب را بر سایر اقوام ترجیح ندهد و خلافت دنیایی اسلامی تشکیل دهد که فورا قوم عرب به دسایسی از قبیل جنگ جمل و صفین و نهروان با او مقاومت کرده و مانع پیشرفت و نهضتش شدند.
آیا حضرت قاضیالقضاه از نژاد ترک یا نژادهای دیگر انتظار بیشتری از قوم عرب دارد یا مقصود استعمار سایر ملل جهان است؟
سلطان محمد پنجم خلیفه عثمانی، که حریف را پر زور دید برای اینکه کار به جای باریک نرسد، در مذاکرات دخالت میکند و آزادی و تجدد و اختلاف بین مشروطه و استبداد را مورد گفتگو قرار میدهد و میگوید: ملت ایران هنوز زود است که به مشروطه نائل شود؛ به دلیل آنکه اختلاف عقیده مردم، علاوه بر اینکه مانع پیشرفت امور کشور شده اساسا امنیت را هم در سراسر ایران مختل کرده است.
مدرس در جواب میگوید: دولت مشروطه ما پیشرفت شایانی کرده است. تشکیلات اداری خود را اصلاح کرده که از آن جمله تأسیس پستخانه است که با تمام ملل دنیا مستقیما ارتباط حاصل کرده و هیچ دولتی در داخله ما دیگر پستخانه ندارد و ناچار است مراسلات و مراجعات سیاسی خود را به پستخانه ما رجوع و خودش فقط برای امور سیاسی شخصی خود پیک سیاسی داشته باشد، ولی حق ندارد به نام ارسال مرسولات اتباع خود یک شعبه رسمی پستی و در واقع اداره جاسوسی هم داشته باشد.
اعلیحضرت سلطان تصدیق خواهند فرمود که امور کشوری الاهم فالاهم دارد. ایجاد پستخانه مربوط با ملل عالم فوقالعاده مهم و در کشور حکم شریان و اعصاب را در بدن انسان دارد؛ بدیهی است متدرجا به رفع نواقص دیگر خود اقدام خواهیم کرد و کشور ما ابدا از طرف ایرانیان عدم رضایت و ناامنی نسبت به مشروطه ندارد و این همسایگان هستند که به واسطه حفظ موازنه سیاست خودشان یا تحصیل و تأمین منافع و یا به طمع خاک ما این تشبئات را ایجاد و دامن میزنند!!
کلیه مطالب فوق کنایه و نسبت به دولت عثمانی بود، زیرا عثمانی ها ضمن قراردادهایی که با چهار دولت معظم اروپایی : "انگلیس"، "فرانسه"، "ایتالیا" و "آلمان" منعقد کرده بودند، برای آنان حق تأسیس پستخانه قائل شده بودند و تا زمان تشکیل دولت ترکیه جدید این رسم در کلیه کشورهای وسیع عثمانی برقرار بود.
صدر اعظم عثمانی پرنس سعید حلیم پاشا، مقاومت و معارضه شدید مدرس را با سلطان مشاهده کرد و خلیفه خود را در مشت توانای پسر خلیفه روز غدیر مغلوب و بی چاره یافت! برای خلط مبحث صحبت را به قوای نظامی کشید و گفت خوب است نظامیان "عجم" مثل نظامیان دولت عثمانی بشود.
این بیان دو نکته باریک داشت. یکی آنکه دولت عجم نگفت، زیرا دولت عثمانی برای هیچ دولت و تشکیلات اسلامی غیر از خودشان رسمیت واقعی قائل نبودند؛ دیگر اینکه در کلمه عجم قصد اهانت داشته؛ چه یکی از معانی بعیده عجم حیوان بی زبان و یا زبان بسته است.
مدرس فورا متوجه گردیده و گفت: جناب صدر اعظم اولا از حال به بعد از استعمال کلمه عجم خودداری فرمائید. زیرا این کلمه با معنی موهنی که دارد بر غیر عرب عنادا اطلاق شده و ایرانیان و اتراک و تاتار را به قصد اهانت، عدهای از اعراب متعصب "عجم" گفتهاند.
ما و شما مشترکا مورد همین اهانت هستیم و دیگر آنکه اگر مقصود شما از عجم ایران است، باید دولت ایران بفرمائید.
اما راجع به اصل مطلب اگر ما موفق شدیم قلوب تمام ملل عثمانی و ملت ایران را متحد نمائیم به مراتب بر اتحاد لباس و قشون ترجیح دارد!!
همین مباحثه باعث شد که در قرارداد جدید ترکیه مقید شده که از کلمه عجم و عثمانی متقابلا خودداری شود.
نظر شما